سال ۱۳۴۰ دو سیخ کباب، نان و گوجه و ریحان ۲ ریال بود و تا مدتها که قیمت گوشت ثابت بود، قیمت کباب هم تغییری نمیکرد. اما از چند سال گذشته کباب از سیخی ۳۰۰ تومان به ۵۰۰ تومان، هزار و ۲۰۰ تومان، ۲ هزار تومان و ۳ هزار تومان افزایش یافته است.
اخبار مشابه
در این قسمت میتوانید اخبار مشابه به این خبر را مشاهده
نمایید.
دختر جوان میگوید در یک پارتی با مردی متاهل آشنا و با او وارد رابطه پنهانی شد.
جونی کالافات مغز متفکر نقل و انتقالات رئال مادرید است. کسی که پس از شکست بزرگ رئال در جذب نیمار، وارد باشگاه مادریدی شد.
سرمربی اسپانیایی بامداد امروز وارد تهران شد.
در روز دوم مسابقات بین المللی کشتی فرنگی قرقیزستان، برادران گرایی در اوزان 72 و 77 کیلوگرم به مصاف رقبای خود می روند.
در حالی که احتمال میرود ضربههای وارد شده به مقتول از دلایل عفونت مغز او باشد و شرایط جسمی مقتول نیز در این عفونت مؤثر باشد؛ بازپرس پرونده در حال انجام تحقیقات برای صدور کیفرخواست است.
با مرگ مرد نمایشگاهدار، پرونده مرد آتشافروز وارد مرحله جدیدی شد و او تحت بازجویی قرار گرفت. متهم به قتل انگیزهاش را از این جنایت آتشین، دخالتهای مرد همسایه عنوان کرد و گفت: رستوران کبابی دارم سالهاست که با قربانی همسایه هستم او مدام در کارهایم دخالت میکرد.
پیرزن تنها به مأموران گفت: در خانه نشسته بودم که ناگهان صدای مهیب افتادن یک شیئی به پشت بام خانه آمد که خودم را به حیاط رساندم که دیدم ابتدا یک گاوصندوق از پشت بام به داخل حیاط افتاد و سپس مرد جوانی خودش از پشت بام پایین آمد و وارد حیاط شد.
خواهرزنم در کشاکش طلاق که بود با مردی در اطراف دادگاه آشنا شده که خودش را مشاور معرفی کرده بود. او بعد از طلاق، این مرد شیاد را به همسرم معرفی کرده بود تا خصوصیات مردانی را که به همسرانشان خیانت میکنند، به او بیاموزد. این ماجرا را زمانی فهمیدم که همسرم مدام سرگرم گوشی تلفن بود و با مرد غریبهای پیامک بازی میکرد یا به صورت کوتاه و رمزآلود با وی به صورت تلفنی سخن میگفت.
اگرچه محبوبیت دارمندرا پراتاپ به دلیل قد بلندش، او را به عضویت در یک حزب سیاسی سوق داد، اما در بهترین بخش زندگیاش هیچ سودی برای او نداشته است.
شهلا به من گفت از شوهرش متنفر است و حتی یک بار هم با باز کردن شیر گاز میخواسته او را خفه کند که شوهرش متوجه بوی گاز شده بود. این اواخر شهلا همیشه میگفت دیگر نمیتوانم همسرم را تحمل کنم و از من خواست تا همسرش را از سر راه بردارم تا با من ازدواج کند. طبق نقشهای که باهم کشیده بودیم شهلا با دو فرزندش از خانه خارج شد و من وارد خانه شدم و شهرام را در خواب با دو ضربه چاقو کشتم و به سرعت از آنجا خارج شدم. باور کنید فریب حرفهای شهلا را خوردم و حالا هم پشیمانم.
با گذشت حدود یک ماه از این شکایت، پسر نوجوانی هراسان خود را به کانکس پلیس در پارک چیتگر رساند و گفت: به همراه دوستم برای پیاده روی به پارک چیتگر رفته بودیم. من برای چند لحظهای از دوستم جدا شدم تا به سرویس بهداشتی بروم، زمانی که برگشتم مرد جوانی را دیدم که با تهدید چاقو دوستم را مورد آزار و اذیت قرار داد و گوشی اش را گرفت. چون چاقو داشت ترسیدم و پشت درختها مخفی شدم، بعد از اینکه دوستم را رها کرد من مخفیانه او را تعقیب کردم و دیدم که او وارد یکی از بوفههای داخل پارک شد.
قائم مقام باشگاه فولاد نسبت به اظهارات یحیی گلمحمدی انتقاداتی را وارد کرد.
۱۰ روز از ناپدید شدن زوج جوان گذشته بود که دختری قدم در یکی از کلانتریهای پایتخت گذاشت و مدعی شد میخواهد راز جنایتی تلخ را برملا کند. دختر جوان، زمانی که مقابل افسرنگهبان کلانتری قرار گرفت، گفت: ۱۰ روز است عذاب وجدان مثل خوره به جانم افتاده است. من با تهدید دوستانم و خیلی ناخواسته وارد ماجرا شدم و شاهد قتل مرد جوانی بودم، اما کابوسهای شبانه مرا وادار کرد تا به پلیس مراجعه کنم.
در ادامه تیم جنایی به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. دوربینهای محل حادثه نشان میداد امین سوار بر موتورسیکلتش، در حالی که قاتل نیز ترک موتور نشسته است وارد خیابان شدند. اما وسط خیابان توقف کرد و مرد ترکنشین از موتور پیاده شده و شروع به بحث کردند و در عرض چند دقیقه کار به درگیری کشید و مرد ترکنشین با چاقویی که به همراه داشته ۸ ضربه به مقتول زد.
در ادامه تیم جنایی به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. دوربینهای محل حادثه نشان میداد امین سوار بر موتورسیکلتش، در حالی که قاتل نیز ترک موتور نشسته است وارد خیابان شدند. اما وسط خیابان توقف کرد و مرد ترکنشین از موتور پیاده شده و شروع به بحث کردند و در عرض چند دقیقه کار به درگیری کشید و مرد ترکنشین با چاقویی که به همراه داشته ۸ ضربه به مقتول زد.
متهم گفت:رحمان از دوستانم بود و از آنجایی که کارش رمالی بود مشتریهای زیادی هم داشت مطمئن بودم که پول زیادی دارد. به همین خاطر از دوستانم به نامهای کریم و اکبر خواستم تا با همکاری هم از خانه او سرقت کنیم. چون میدانستم که فلج است و نمیتواند از خودش دفاع کند با خیال راحت با طرح نقشهای بعد از نیمه شب وارد خانهاش شدیم. با دوستانم دهانش را بستیم تا سر و صدا نکند بعد جست و جوی پولها را آغاز کردیم، اما فقط به یک میلیون تومان رسیدیم و وقتی میخواستیم از خانه خارج شویم دیدیم او نفس نمیکشد و از ترس مان به سرعت آنجا را ترک کردیم.
اگر بخواهیم ماجرا را از دید بعضی از طرفداران همه چیز عادیدان آقای رییسجمهور نگاه کنیم، این نما نشاندهنده شرایط عادی، توجه ویژه به زن، زندگی و آزادی است، چراکه مردم آزادند در بازار به استقبال رییسجمهور نیایند، زن میتواند بیتوجه به عالیترین مقام قوه مجریه که قبلا. بوده وارد مغازه شود و حتی به او سلام هم نکند، زندگی هم که جریان دارد (کاری به قیمت شکلات و شیشه مغازه و... هم نداریم. اصلا شاید دلیل اصلی عدم حضور مردم همین قیمتهای بالا باشد که دستهای پنهان باعث و بانی آن است.
مرد مسافرکش ۱۰ روز بعد با تلاش کادر درمان به زندگی برگشت و به هوش آمد. او که بهخاطر آسیب شدیدی که به حنجرهاش وارد شده بود، به سختی میتوانست صحبت کند، گفت: با خودروی پرایدم مسافرکشی میکردم که ۲ مرد جوان از من خواستند بهصورت دربستی آنها را از خیابان دامپزشکی به ستارخان ببرم. در بین راه یکی از آنها چاقویی روی گلویم قرار داد و تهدید کرد که تغییر مسیر بدهم.
ماموران وارد آشپزخانه شدند و ناگهان چسبی که روی در یخچال زده شده بود؛ نظر یکی از ماموران را جلب کرد و اقدام به باز کردن در یخچال کردند که جسم پتوپیچ شدهای را مشاهده کردند. سر پتو را کشیدند و جسد بی جان دختربچه معصوم به نام باران از داخل یخچال روی زمین غلتید.
اواخر تیر امسال مرد میانسالی هراسان با پلیس تماس گرفت و گفت: همراه مادر و همسر و سه فرزندم در خانه نشسته بودیم که ناگهان متوجه شدیم کسی در حال باز کردن در ورودی خانه با کلید است قبل از اینکه به طرف در بروم ناگهان در باز شد و سه مرد نقابدار وارد خانه شدند. آنها با تهدید چاقو و سلاحی که به دست داشتند، دست و پای من و اعضای خانوادهام را بستند و اموال با ارزشی که داخل خانه بود را با خود بردند.
نیمه اول دیدار تیم ملی فوتبال ایران برابر سنگال در شرایطی با تساوی به پایان رسید که این تیم با تغییرات زیادی نسبت به دیدار با اروگوئه وارد میدان شده بود.
خبرگزاری مهر
.
ورزشی
. 1401/07/05
سه مرد مسلح با در دست داشتن کلت برای سرقت از ساختمان نیمهکاره وارد آنجا شدند، اما وقتی با دو نگهبان ساختمان روبهرو میشوند شروع به تیراندازی کرده و یکی از نگهبانان که جوان ۱۸ سالهای بود از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.
یکی از شاکیان توضیح داد: در حال عبور از یکی از خیابانهای خلوت بودم و ماشینم سرعت کمی داشت که ناگهان مردی خودش را روی کاپوت ماشین پرت کرد و روی زمین افتاد. با دیدن این صحنه وحشت کردم و پایم را روی ترمز گذاشتم. وقتی پیاده شدم، مرد جوان از درد به خودش میپیچید. در همین هنگام جوان دیگری هم وارد ماجرا شد و سر و صدا راه انداخت. او میگفت که پسر جوان مصدوم شده و اگر شکایت کند، برای من دردسر درست میشود. در همین هنگام جوانی که خودش را روی کاپوت ماشین من انداخته بود، گفت که نمیخواهد از من شکایت کند و اگر مبلغی به او بدهم، رضایت میدهد و خودش برای درمان به بیمارستان میرود.
ابتدا کودک ۱۰ ساله در این استخر گرفتار و در حال غرق شدن بود که چهار نفر از بستگان وی برای کمک به او وارد استخر شدند.
تمامی حقوق این سایت متعلق به آیلوک میباشد. سایت مپ