اخبار مشابه
در این قسمت می‌توانید اخبار مشابه به این خبر را مشاهده نمایید.
گل‌محمد از زندان به شعبه یکم منتقل شد و در شرح ماجرا به قضات دادگاه گفت: من و احمد هر دو کارگر ساختمانی بودیم. او در ایران کسی را نداشت و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم تا آن اتفاق شوم افتاد و من هم تصمیم به انتقام گرفتم. اما حالا پشیمــانم باید او را تحویل قانون می‌دادم.
این مرد گفت: وقتی دخترم را از همسرم گرفتم و او را به خانه بردم، همسر چهارمم مخالف نگهداری از دخترم بود. او از من خواست تا دخترم را به مادرش تحویل دهم، اما من راضی به این کار نبودم و قبول نکردم. همسرم به من فشار می‌آورد و دیگر روز خوش در خانه نداشتم. به همین خاطر به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرصی خریدم. یک روز به بهانه تفریح دخترم را سوار موتورم کردم و با هم به بیابان‌های پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم.
احمد پیشنهاد سرقت داد، اما من نپذیرفتم. آنقدر اصرار کرد و در گوشم خواند که اغفال شدم و تصمیم گرفتم برای ساختن زندگی مشترکمان وارد این بازی خطرناک شوم. احمد به من اطمینان داد که هرگز ماجرا لو نخواهد رفت. حتی می‌گفت بعد از سرقت بلافاصله، مقدمات سفرمان را فراهم می‌کند تا از ایران برویم. او تبحر خاصی در حرف زدن داشت و موجب شد تا من فریب بخورم. چون تصور می‌کردم عاشقم است و من هم دلباخته او شده بودم.
متهم گفت: در سال‌های گذشته با همسرم اختلاف پیدا کرده بودیم، اما این اواخر به‌دلیل اینکه قصد داشتم با فرزندانم به کانادا سفر کنم و او مخالف این مهاجرت بود، اختلافات ما تشدید شد. برای همین تصمیم گرفتم تا همسرم را به قتل برسانم.
من مقتول را نمی‌شناختم. اما قبلا شنیده بودم که معاون بانک برادری روحانی دارد. برای همین وقتی با معاون بانک درگیر شده بودم و مقتول وارد بانک شد، تصور کردم که وی همان برادر روحانی معاون بانک است. از طرفی آنقدر عصبانی بودم که کنترلم را از دست دادم و به تصور خودم تصمیم گرفتم با قتل برادر معاون بانک از او انتقام بگیرم.
والیبالیست مازندرانی اسبق تیم ملی ایران مطرح کرد: ای کاش باشگاه هراز مثل سال های گذشته در انتخاب مربی هم از گزینه های بومی حمایت کند‌
همان‌طور که خودش می‌گوید: «آن زمان پدربزرگ من در بازار مغازه‌ای داشت و با اینکه در زندگی همه چیز برایم تأمین بود، اما تصمیم گرفتم دخل مغازه او را خالی و با پول آن با رفقایم عشق و حال کنم. حقیقت این است که آن زمان راه راست پیش پای من بود، اما تصمیمم این شد که راه کج را انتخاب کنم؛ راهی که امروز مرا در ۲۳ سالگی به این نقطه رسانده است.»
افشین یکی از کسانی بود که مادر باران از او موادمخدر می‌خرید: «یک شب از خانه بیرون زدم و تصمیم گرفتم دیگر هرگز به خانه پدر باران برنگردم. نمی‌دانستم کجا می‌خواهم بروم فقط می‌دانستم هر جایی بروم به آن خانه دیگر برنمی‌گردم. به فکر افشین افتادم و با او تماس گرفتم و او به من پناه داد. زندگی من و افشین شروع شد. او به من محبت داشت و این همان چیزی بود که سال‌ها در زندگی‌ام از کسی ندیده بودم. برای همین به افشین علاقه پیدا کردم.»
سرمربی تیم فوتبال سپاهان برخلاف همیشه نسبت به قضاوت داوران در لیگ برتر و به ویژه عباس راکی در مصاف شاگردانش برابر هوادار با رفتاری توجه‌برانگیز اعتراض کرد.
آنخل دی‌ماریا تصمیمش برای جدایی از یووه در پایان فصل را گرفته بود، ولی حالا قصد تمدید قرارداد تا 2024 را دارد.
یک روز تصمیم گرفتم خیلی جدی با او صحبت کنم تا شاید مشکل‌مان حل شود، اما بازهم به من بی‌اعتنایی کرد و جواب درستی نداد تا اینکه روز حادثه و زمانی که دختر کوچک‌مان در اتاق خواب بود با او بحث کردم و در اوج عصبانیت گلویش را فشار دادم تا اینکه خفه شد. بعد از چند دقیقه که به خودم آمدم از ترس تصمیم گرفتم جسد همسرم را تکه‌تکه کنم بعد با ماشینم به بیابان‌های سمنان بردم و همانجا دفن کردم.
آن شب مشروب خوردم و حال طبیعی نداشتم در یک لحظه تصمیم گرفتم با چاقو او را بزنم، اما وقتی چاقو به او خورد، شروع به جیغ و فریاد کرد و من از ترس اینکه کسی متوجه بشود دستمالی را برداشتم و گلویش را آنقدر فشار دادم تا خفه شد. پس از آن چند النگویی که در دستش بود را بریدم و زنجیر و سکه‌های طلا و تلفن همراهش را برداشتم و بسرعت از خانه‌اش خارج شدم.
متهم به قتل: هرچه می‌گذشت نگاهم نسبت به سامیار بدتر از قبل می‌شد تا اینکه روز حادثه تصمیم گرفتم که او را بکشم. آن روز صبر کردم تا او از مدرسه برگردد. وقتی او از آسانسور خارج شد و می‌خواست وارد خانه شود با یک میله آهنی که از جعبه ابزار شوهرم برداشته بودم چندین ضربه به سر او زدم و پیکرش را داخل آسانسور انداختم و در ادامه کلید طبقه همکف را زدم و آسانسور پایین رفت.
نفر دوم ۲۶ ساله است و در شیراز زندگی می‌کند. او لیسانس کامپیوتر دارد. این زن نیز می‌گوید: سابقه اهدای تخمک داشتم، اما رحم نه. همسرم حدود یک سال است که در زندان به‌سر می‌برد. در مخارج خودم و پسرم مانده‌ام برای همین تصمیم گرفتم هم یکی دیگر را به آرزویی که دارد برسانم هم خودمان به پولی که می‌خواهیم. ۱۴۰ میلیون تومان برای اجاره رحمم در نظر گرفتم. کمتر نمی‌توانم، چون مشکلم حل نمی‌شود.
متهم جوان گفت: با تهدید اسلحه همسر سابقم، مادر و خواهرش و پسرم را داخل اتاق حبس کردم. می‌خواستم همسر و پسرم را به قتل برسانم و بعد خودکشی کنم، اما زمانی که پلیس وارد شد و آن‌ها را نجات داد، تصمیم گرفتم با کشتن خودم جلوی چشم همسر سابقم از او انتقام بگیرم که موفق نشدم و پس از حدود یک ساعت بازداشت شدم.
رئیس فدراسیون فوتبال گفت: به کی روش گفتم که اگر 26 بازیکن به جام جهانی می بردی، بهتر بود.
متهم گفت: من عاشق کار کردن بودم و پس از مدتی با سختی توانستم مغازه‌ای اجاره کنم و به کار فروش لباس مشغول بودم، اما شهرام مدام ساز مخالف می‌زد و می‌گفت که نباید کار کنم. بعضی اوقات او آنقدر عصبی‌ام می‌کرد که می‌خواستم دیگر زنده نباشد به همین خاطر چندبار تصمیم گرفتم او را از سر راهم بردارم.
زن معتاد گفت: یک روز برای خرید مواد به میدان شوش رفته بودم که شاهرخ را دیدم. سر صحبت را با او باز کردم و بعد به خاطر اینکه پول مواد نداشتم تصمیم گرفتم با ترفندی وی را به باغ ببرم تا بتوانم گوشی و سیمکارتش را سرقت کنم و با پول آن مواد تهیه کنم. وقتی به باغ رسیدیم شاهرخ را در اتاقک زندانی کردم و گوشی و سیمکارتش را دزدیدم، بعد هم به دنبال مواد رفتم. ولی فکر نمی‌کردم این کارم باعث مرگ او شود.
زن جوان گرچه در تحقیقات اولیه مدعی بود در این سرقت نقشی ندارد، اما در نهایت راز سرقت را برملا کرد: پدر شوهر و مادر شوهرم عامل تمام بدبختی‌های من هستند. هر بار که شوهرم به خانه آن‌ها می‌رفت و برمی‌گشت، بهانه‌گیری‌هایش شروع می‌شد. آن‌ها شوهرم را جادو می‌کردند و او را به جان من می‌انداختند. همین موضوع کینه آن‌ها را به دل من انداخت و تصمیم گرفتم از پدر و مادر همسرم انتقام بگیرم.
متهم گفت: تصمیم به جدایی گرفتم، ولی همسرم مرا طلاق نمی‌داد. در همین روز‌ها بود که وارد فضای مجازی شدم و با جوانی اهل یکی از روستا‌های ملایر آشنا شدم. آن جوان که ادعا می‌کردبه تازگی خدمت سربازی اش را به پایان رسانده است، به درد دل‌های من گوش می‌داد و مدعی بود خودش نیز افسرده است و قبلا دارو‌های مخدردار مانند «متادون» استفاده می‌کرده. وقتی سفره دلم را گشودم و تاکید کردم که می‌خواهم از دست شوهرم خلاص شوم او مرا راهنمایی کرد که چگونه همسرم را به قتل برسانم!
زن جوان گفت: چون من قبل از ازدواج با او دوست بودم. منوچهر کارگر پدرم بود، از مغازه پدرم دزدی کرد و من هم، چون عاشقش بودم مخفی کردم و نگفتم که می‌دانم از مغازه پدرم دزدی کرده است. پدرم بعد از آن دزدی سکته و فوت کرد. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم با منوچهر ازدواج کنم تا هیچ وقت یادم نرود باعث چه اتفاقی شدم.
زن جوان که دیگر نمی‌توانست حقیقت موضوع را پنهان کند، وقتی به بن بست تحقیقاتی رسید ناگهان راز هولناکی را فاش کرد. او گقت آن قدر از رفتار‌های همسرم خسته شده بودم که تصمیم به قتل او گرفتم، اما درباره شیوه قتل تردید داشتم تا این که پس از جست وجو در گوگل به نقشه‌ای رسیدم که همسرم را با استفاده از دارو‌های مخدردار به قتل برسانم چرا که او مدام مشروبات الکلی مصرف می‌کرد و همه خانواده اش از این ماجرا خبر داشتند.
متهم در تشریح ماجرا گفت: من و مریم از همان ابتدا باهم مشکل داشتیم تا اینکه حس کردم او به من خیانت می‌کند و تصمیم گرفتم همسرم را بکشم. وقتی دختر ۴ ساله‌ام خوابید در اتاق را بستم و همسرم را خفه کردم. بعد هم برای اینکه پلیس متوجه ماجرا نشود سعی کردم سناریوی گم شدن و بعد هم خودکشی او را برای پلیس بازگو کنم، اما نشد.
متهم گفت: من برای اینکه زندگی‌ام را حفظ کنم تصمیم گرفتم با طرح نقشه‌ای ساختگی به همسرم ثابت کنم که به خاطر علاقه به او و فرزندانم نسرین را کشته‌ام و با گرفتن فیلم از این صحنه خیالش را راحت کنم. وقتی موضوع را با نسرین در میان گذاشتم او هم پذیرفت که با من همکاری کند.

تمامی حقوق این سایت متعلق به آی‌لوک می‌باشد. سایت مپ