خواهر دنی سبایوس، هافبک رئال مادرید، پس از اتفاقاتی که در الکلاسیکو رخ داد، بار دیگر به اختلاف بین این بازیکن با هافبک بارسلونا دامن زد.
اخبار مشابه
در این قسمت میتوانید اخبار مشابه به این خبر را مشاهده
نمایید.
هوگو فلیکس، برادر ژوائو فلیکس، در مورد شایعات جدایی او از اتلتیکو و انتقالش به بارسا حرف زد.
والا چیزی که مادر زیلان به من گفته و برادرم هم در بازداشتگاه میگفت؛ این بود که ساعت ۸ صبح یک پیام برای گوشی زیلان میآید و پدر او هم پیام را میبیند و عصبانی میشود و این اقدام را انجام میدهد. بیشتر از این چیزی نبوده، یعنی مادر زیلان هم همین حرفها را میگوید.
رضا میرزایی می گوید که حمایت هواداران از او، بهترین انگیزه برایش بوده تا هر چه سریعتر به میادین بازگردد.
تسنیم نوشت: لیلا کریمی خواهر علی کریمی گفته است اولین بار برای خرید تیم سپیدرود، از من خواست به بانک بروم و دستهچک بگیرم. برادرم بود و به او علاقه داشتم برای همین پذیرفتم، ولی او از اول میدانست میخواهد چه کار کند وگرنه میتوانست دستهچک خودش را استفاده کند.
من در کیوسک نگهبانی نشسته بودم که بهروز را غرق خون در چند متری کیوسک دیدم. او بریده بریده به من گفت اشتباهی او را با چاقو زدهاند و سپس از هوش رفت. من همان موقع یک نفر را که تیشرت سفید به تن داشت در آن نزدیکی دیدم که به محض نگاه کردن به او به سرعت فرار کرد. گمان میکنم او عامل قتل باشد.
علیرضا بیکدلی، معاون کنسولی وزیر امور خارجه درسخنانی در مراسم بازگشایی سفارتخانه ایران در ریاض گفت: «امروز، روزی مهم در تاریخ روابط ایران و عربستان است. از حضور در کشور دوست و برادرمان عربستان بسیار خشنود هستیم. با برافراشته شدن پرچم ایران در عربستان و پرچم عربستان در ایران، همکاری دوجانبه میان دو کشور به اوج خود خواهد رسید. در مرحله آتی شاهد صفحه جدیدی از روابط دوجانبه و منطقهای و همکاریهای گسترده خواهیم بود.»
پیمان جبلی در شرایطی به عادل فردوسیپور تاخته و او را متهم به «لگدزنی» کرده که پیشتر در ماجرای پناهندگی برادر یا برادرانش به آمریکا با لحنی بسیار متفاوت صحبت کرده بود. عجیب آنکه این ادبیات در مواجهه با مردی که در ایران مانده و مانند برخی به کشوری دیگر پناهنده نشده در تضاد کامل است
۳ روز قبل از حادثه من به برادرم گفتم که اثاثیه منزل ۶۰ میلیون تومان ارزش دارد و قرار شد آن اثاث را برای پرداخت مالیات بفروشم، اما روز حادثه الهام مقابل بلوک آمد و وقتی من را در حال فروش وسایل دید اعتراض و فحاشی کرد. او یک دستگاه پوز هم همراه داشت و گفت کارت بکش و پول اثاثیه را بده، اما من گفتم که پول نقد یا چک میدهم که الهام قبول نکرد. دوباره درگیری لفظی ما بالا گرفت و او که پشت فرمان ماشینش نشسته بود باز هم فحاشی کرد.
خواهر حامد به عنوان شاهد ماجرا گفت: وقتی سر و صدای برادرم را شنیدم خودم را سراسیمه به کوچه رساندم. این ۳ مرد قصد داشتند با زور برادرم را سوار خودرویی کنند و حتی چند دقیقهای هم او را در خودرو پژو ۲۰۶ حبس کردند که من مانع حرکت آنها شدم. وقتی جمعیت جمع شد آنها خودشان را مأمور معرفی کردند و گفتند که برادر من دزد است. اما بعد از اینکه مأموران گشت از راه رسیدند و دروغ این مردان آدم ربا در برابر چشم عابران فاش شد، مرد جوانی جلو آمد و به من گفت که هر چه را دیده شهادت میدهد.
متهم به قتل گفت: مادر و زن داداشم که میدانستند من قصد کشتن او را نداشتهام سکوت کردند تا راز قتل پنهان باقی بماند. به همین خاطر من جسد برادرم را در صندوق عقب ماشین گذاشتم و به همراه آنها به یکی از روستاهای غرب تهران که محل تولدم بود، بردم.
در ابتدای جلسه پسر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و برادرم برای ۲ متهم حکم قصاص میخواهیم. پدرمان به طرز فجیعی کشته شده است. او آنقدر پشت فرمان ماشین مقاومت کرده که بر اثر فشار، فرمان پراید کج شده بود. پدرمان بیرحمانه کشته شده و ما از قصاص گذشت نمیکنیم.
خواهر ۸ ساله پسرک تحت تحقیق قرار گرفت و گفت: برادرم داشت بازی و سر و صدا میکرد که نامادریام عصبانی شد و او را دعوا کرد و بعد هم خیلی محکم با دست به صورت او کوبید. ساعتی که به دست داشت به گیجگاه برادرم خورد و باعث خونریزی و کبود شدن او شد. همان موقع گفتم برادرم را نزد دکتر ببریم، اما نامادریام مخالفت کرد. شب که پدرم آمد و ماجرا را فهمید با نامادریام دعوا کرد، اما بازهم برادرم را دکتر نبرد. برادرم با همان حال بدش خوابید و صبح دیگر بیدار نشد.
هرچند برادرم اعتیاد داشت، اما برای مادرم خیلی سخت بود. او به هر کسی که میرسید سراغ برادرم را میگرفت. حتی برادر دیگرم با مراجعه به پلیس ناپدید شدن بهراد را گزارش کرد. هر بار که به خانهاش میرفتم عذاب وجدان میگرفتم، هر چند روز یکبار به خانه مادرم میرفتم و بالا سر قبر او گریه میکردم. عذاب وجدان یک طرف و زجر کشیدن مادرم طرف دیگر ماجرا بود و باعث شد در نهایت تصمیم بگیرم واقعیت را برملا کنم.
ملیپوش وزن 60 کیلوگرم کشتی فرنگی در بلگراد تاکید کرد که برادرش با وجود کری زیادی که برای او میخواند، مجبور به تغییر وزن شد و از این پس در 63 کیلوگرم کشتی خواهد گرفت.
موضوع حمله به سفارت آذربایجان در تهران که به دلیل شخصی صورت گرفت، باز برای اللهشکور پاشازاده بهانه ایجاد کرد تا علیه ایران سخنانی بی ربط با موضوع بر زبان بیاورد. او گفته که «ایران برادر ما نیست. من بسیار متأسفم که کشور همسایه ما گامهای خصمانهای علیه کشور ما برمیدارد. امروز ۴۰ میلیون آذربایجانی که برادران ما هستند در ایران هستند و زندانی در دست رژیم فارس ایران»!
پرویز سلیمانی در یک روز دو داغ میبیند؛ اول برادری که او و پنج خواهر و برادرش را بزرگ کرده، بعد داغ مادر که بر سر جنازه برادر پر میکشد. پیرهن عزای آنان سه سال بر تن پرویز مینشیند، تا...
خبرگزاری مهر
.
اجتماعی
. 1401/11/11
"شهرام" برادرم را روی یک ویلچر گذاشت، دست و پای او را بست و یک میز را روی به روی او قرار داد و ابزارهای جراحی (چاقو، قیچی جراحی، تیغ و ...) را بر روی میز چیید درست مانند سکانسهای سریال نمایش خانگی "خ.س" که شهرام عاشق این سریال بود!
با گذشت حدود یک ماه از دیدار مراکش و فرانسه در جام جهانی، ولید رکراکی درباره این مسابقه و گفتوگویی که پیش از آن با با اشرف حکیمی داشت، صحبت کرد.
محمد کامفیروزی برادر محمدعلی کامفیروزی نوشت: بیش از یک هفته است که اجازه تماس تلفنی به برادرم داده نشده، ضمن اینکه او از ابتدای دستگیری (۱۷ روز) امکان ملاقات با خانواده و وکلا را نداشته است. قطع تماس تلفنی، در حالی که او تأکید کرده بود هفتهای دوبار تماس خواهد داشت و عدم انجام ملاقات حضوری، خانواده را نگران سلامتی او کرده است.
برادر مقتول درخصوص روز حادثه میگوید: وقتی کارگر قدیمی برادرم برای خرید نان مغازه را ترک میکند یکی از کارگرها به طمع دلارهایی که برادرم خریده بود و در کیفش داشت با چاقو به سمت محسن حمله میکند و او را به قتل میرساند.
زن متهم گفت: برادرم برای پرداخت مهریه همسر سابقش از خانههای مردم سرقت میکرد، اما یک شب هنگام سرقت بازداشت شد و به زندان افتاد. شاکی پشت شاکی بود که برادرم را شناسایی کرد و رد مال سنگینی به گردن او افتاد. از طرفی هم مهریه سیما را باید میداد، ولی مگر چقدر از این دزدیها گیرش آمده بود که هم رد مال بدهد و هم مهریه. من و خواهرم رفتیم از شاکیها رضایت بگیریم، اما آنها پولهایشان را میخواستند. راه دیگری نداشتیم، با خواهرم فکر کردیم به این نتیجه رسیدیم که ما هم سرقت کنیم.
متهم گفت: برادرم برای اجاره هیلتی به فروشگاه رفته بود که فروشنده و شاگردش او را کتک زده بودند به همین دلیل هم من و دیگر بستگان مان به آن فروشگاه رفتیم که ابتدا «مهرداد» (مالک فروشگاه) بیرون آمد و با میله فلزی به سرم زد به طوری که دیگر چیزی نفهمیدم، ولی در این میان مشاجره با شاگرد مغازه بالا گرفته بود و من او را با ضربه کارد از پشت سر زدم که تیغه آن به نزدیکی گردن او فرود آمد و نقش بر زمین شد.
متهم گفت: همسر مقتول مدام از من درخواست میکرد تا نصرا... را از میان بردارم. او مدعی بود شوهرش مردی خشن است که او را کتک میزند! من هم که به منزل دوستم رفت و آمد میکردم از این ماجرا بسیار ناراحت شدم و نقشه قتل او را کشیدم.
مرداد سال گذشته بود که زنی با مراجعه به کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی از یک جنایت تکان دهنده در مشهد پرده برداشت. او که وانمود میکرد دچار عذاب وجدان شده است به کارآگاهان گفت: برادرم، پسر معلولش را به قتل رسانده و جسد او را در گورستان روستای دستگردان مشهد دفن کرده است و اکنون نیز گاهی به گورستان میرود!
تمامی حقوق این سایت متعلق به آیلوک میباشد. سایت مپ