مدافع جوان تیم فوتبال تراکتور تبریز با اشاره به بهبود آسیب دیدگی‌اش گفت: خودم و خانواده‌ام را خیلی نگران کردم اما زنده بادهای هواداران تیم به من جان دوباره داده است.
اخبار مشابه
در این قسمت می‌توانید اخبار مشابه به این خبر را مشاهده نمایید.
درست ۹ ساله بودم که برای اولین بار از خانه فرار کردم، هیچ کس و هیچ جا را نمی‌شناختم برای همین به گدایی در کوچه‌ها و خیابان‌ها افتادم؛ پدرم بعد از یک هفته مرا پیدا کرد و به خانه بازگرداند، ولی من در خانه دنبال مادرم می‌گشتم.
درست ۹ ساله بودم که برای اولین بار از خانه فرار کردم، هیچ کس و هیچ جا را نمی‌شناختم برای همین به گدایی در کوچه‌ها و خیابان‌ها افتادم؛ پدرم بعد از یک هفته مرا پیدا کرد و به خانه بازگرداند، ولی من در خانه دنبال مادرم می‌گشتم.
متهم گفت: روز حادثه به همراه همسرم راهی منزل مادرش شدیم، چون شام در خانه مادرش میهمان بودیم. من و پیمان همیشه با هم جر و بحث داشتیم و دعوا‌های ما تمامی نداشت. آن روز هم در مسیر با هم بحثمان شد و من با او قهر کرده و از ماشین پیاده شدم. بعد به خانه مادرم رفتم و دیگر نمی‌دانم او کجا رفت و چه اتفاقی برایش افتاد. یکی، دو روزی از او بی‌خبر بودم و سراغش را نمی‌گرفتم، چون با هم قهر بودیم. بعد متوجه شدم در بیمارستان است و سر و دستش هم شکسته بود که دلیل آن را نمی‌دانم.
یکی از بستگان نزدیک «ل. د» توضیح می‌دهد که سال گذشته این پسر از طریق یکی از همسایه‌ها به خانواده معرفی می‌شود. به خاطر اینکه از هم شناخت پیدا کنند چند وقت با هم در ارتباط بودند تا اینکه متهم جواب منفی شنید. او در ادامه می‌گوید: «سال گذشته همین موقع‌ها بود که به خواستگاری او آمدند. متهم شغل خاصی نداشت. چند ماه که از آشنایی‌شان گذشت، «ل» گفت؛ مادرم مریض است و نمی‌توانم به ازدواج فکر کنم. بعد هم مادرش فوت می‌کند. امسال هم متهم این اقدام وحشتناک را انجام می‌دهد.»
ابراهیم مصیبی با افسوسی در صدایش می‌گوید: «زهرا خیلی پیشتر وصیت کرده بود که اعضای بدنش را اهدا کنند. من به خواست خودش و برای اینکه افراد دیگری بعد از او بتوانند زندگی کنند، با این کار موافقت کردم؛ پسرم ناراضی بود و تصور می‌کرد ما قرار است اعضای بدن مادرش را بفروشیم. او می‌گفت چرا باید مادرم را تکه تکه زیر خاک بفرستیم؟»
خاطره نفر اول خیلی زود به گریه ختم شد: «شرکتم ورشکست شد، صورت وضعیتام رو تایید نمی‌کردن. خونه و ماشین اصلیم رو فروختم تا بدهیا و چک‌ها صاف شد. برگشتم خونه مادرم. رفتم اسنپ ثبت‌نام کردم و شروع کردم مسافرکشی، اولین روز کاری یکی از دانشجوهام رو سوار کردم که بعد که پیاده شد کنار خیابون وایسادم و گریه کردم.»
وقتی بعد از ۶ سال از زندان آزاد شدم، دختر یکی از فامیل‌هایمان را به من معرفی کردند و با هم ازدواج کردیم. به او گفتم که سابقه دارم و خلاف کردم، اما گفت مشکلی نیست. ولی بعد از چند ماه هر چه داشتم و نداشتم را از من گرفت و رفت. من ساناز را دوست داشتم و زمانی که با من این کار را کرد، انگار بی‌رحم شدم او مرا وادار کرد از همه انتقام بگیرم. اما این دفعه آزاد شوم دیگر سرقت نمی‌کنم. به خاطر مادرم این دفعه توبه کرده‌ام و حتی توبه نامه‌ام را نوشتم.
علیرضا جهانبخش راز عدم ‌خوشحالی بعد از دو‌گلی که مقابل آیندهوون به ثمر رساند را فاش کرد.
با مادرم می‌رفتم گدایی و بعد دزدی هم می‌کردم، چند بار در همان بچگی بازداشت شدم که آزادم کردند.
دختر مقتول که او را به بیمارستان منتقل کرده بود به مأموران گفت: پدر و مادرم از مدت‌ها قبل باهم اختلاف داشتند. روز حادثه دوباره باهم بحث شان شد و ناگهان پدرم با چاقو به مادرم حمله کرد و او را زد بعد هم به سرعت از خانه خارج شد.
۱۴ نفر از ماهیگیران ایرانی که توسط الشباب زندانی بودند؛ آزاد شده و از سومالی راهی چابهار شدند. خبرنگار مهر آنها را در این مسیر همراهی کرد تا راوی تحمل شکنجه ها و امیدشان به زندگی باشد.
متهم گفت: پدرم عضو باند بود. البته باند که نه. اینها رفقای پدرم بودند، یک بار پدرم حین فرار از بلندی پرت شد و پایش شکست. بعد از آن چون لنگ می‌زد و پادرد داشت سرقت‌های سنگین را نمی‌توانست برود، من به جای او رفتم.
تیم ملی آرژانتین توانست عنوان قهرمانی جهان را کسب کند، مادر مسی بعد از مسابقه از شدت خوشحالی به زمین مسابقه آمد و فرزند خود را در آغوش گرفت.
لیونل اسکالونی بعد از آنکه جام جهانی را به پدر و مادر درگذشته‌اش تقدیم کرد نتوانست جلوی احساساتش را بگیرد و در مقابل دوربین به گریه افتاد.
شادی سوفیان بوفال با مادرش پس از حذف تیم ملی پرتغال بازتاب زیادی داشته است.
اردیبهشت سال ۸۸ خبر یک نزاع خونین در خانه‌ای واقع در جنوب تهران به پلیس اعلام شد. پس از حضور مأموران و بررسی‌های اولیه مشخص شد که این درگیری خانوادگی بین داماد و پدر و مادر زنش رخ داده و مرد ۳۸ ساله به نام محمود با ضربات متعدد چاقو مادرزنش را مجروح کرده و متواری شده است.
متهم گفت:احساس کردم همسرم به آن دنیا اعتقاد دارد و بهتر است با وجود بچه در این دنیا نباشند. دخترم سه ساله بود که نقشه قتل او را اجرا کردم. فشار فیروزه و مادرم از یک سمت و تخیلم از سمت دیگر، من را به این سمت کشید که آن‌ها را بکشم. به همین دلیل به این فکر کردم داروی بیهوشی به خوردشان دهم و بعد خفه‌شان کنم.
تکدی گری دختر ۱۴ ساله بعد از سرقت طلا‌های مادر
دختر ۱۴ ساله‌ گفت: به محل قرار با سروش رفتم او طلا‌ها را از من گرفت تا بفروشد، اما بعد از آن دیگر او را ندیدم. من که طلا‌ها را دزدیده و از خانه فرار کرده بودم، ترسیدم به خانه برگردم. از طرفی، چون جایی برای ماندن نداشتم و هیچ پولی هم برایم نمانده بود شروع به تکدی‌گری کردم تا خرج زندگی‌ام را به‌دست آورم و شب‌ها در پارک می‌خوابیدم.
مادر کریستیانو رونالدو وعده داد که پسرش سال بعد برای اسپورتینگ لیسبون بازی خواهد کرد.
شویا ناکاجیما، ستاره ژاپنی آنتالیا اسپور، در اولین بازی خانگی این تیم تنها بعد از دو دقیقه از بازی اخراج شد؛ در حالی که خانواده‌اش برای تماشای بازی او رفته بودند.
فرمانده انتظامی شهرستان «فسا» اعلام کرد: مأموران در بررسی‌های اولیه مطلع شدند که مردی ۳۴ ساله به‌دلیل اختلاف خانوادگی، پس از ورود به خانه مادرزن ۴۶ ساله‌اش وی را با اسلحه کمری به قتل رسانده و سپس به سمت همسرش نیز تیراندازی و وی را مجروح کرد.
دختر جوان گفت: هنوز یک ماه بیشتر از مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم موسی با دختر عمویش که زنی مطلقه بود ازدواج کرده است تا سرپرستی فرزند او را به عهده بگیرد وقتی به نامزدم اعتراض کردم او مرا کتک زد و مادرم نیز با التماس از من خواست تا درخواست طلاق ندهم چرا که مدعی بود سرنوشتم مانند خواهرم خواهد شد و او نمی‌تواند مخارج ما را تامین کند در همین حال نامزدم به کشور دیگری مهاجرت کرد و دختر عمویش را نیز با خودش برد.
مرد جوان گفت: جناب قاضی من بعد از چند سال زندگی مشترک فهمیدم که نازنین قدر زندگی مان را نمی‌داند و نمی‌خواهد به نظرات من احترام بگذارد. برای من نوع پوشش همسرم بسیار مهم است و وقتی می‌بینم که او نمی‌خواهد یا نمی‌تواند به خواست من رفتار کند ترجیح می‌دهم زندگی‌ام را با او همین جا تمام کنم. الان تازه فهمیدم که پدر و مادرم چرا با این ازدواج مخالف بودند.

تمامی حقوق این سایت متعلق به آی‌لوک می‌باشد. سایت مپ