متهم به قتل گفت: روز حادثه وقتی به خانه رفتم پسرخالهام را هم در آنجا دیدم و عصبانی شدم. ناخواسته با خواهرم درگیر شدم و از سر عصبانیت یک چاقو برداشتم و با آن ضربهای به او زدم. آن زمان به درستی نمیدانستم که چه میکنم، اما وقتی بهخودم آمدم خواهرم جانش را از دست داده بود و از سر ترس فرار کردم.
اخبار مشابه
در این قسمت میتوانید اخبار مشابه به این خبر را مشاهده
نمایید.
چمدان را روی میز تیمسار میگذارد و میگوید این چمدان مال شماست. تیمسار میگوید: «داخل آن چیست؟» جواب میدهد که این درآمد یک سال من است؛ من ۳۰۰ هزار تومان در این سال درآمد داشتهام. این نان را شما در دامن من گذاشتهاید. در آن زمان مبلغ زیادی بوده است. تیمسار به او میگوید این چمدان را بردار. خودت زحمت کشیدهای و این پول مال عرقهایی است که ریختهای. برو به امید خدا. آن جوان کاسب خوبی شد و توان مالی بسیار خوبی پیدا کرد.
زن جوان ۱۰۳ قطعه شیء فلزی را بلعیده بود، اما نکته عجیب اینجا بود که معده یا مریاش در اثر خوردن این اجسام فلزی تیز کوچکترین آسیبی ندیده بود.
متهم اصلی پرونده جوانی ۳۳ساله به نام سعید است که با معرفی خود بهعنوان مأمور پلیس، دختران فراری را فریب داده و به خانهاش در حوالی خیابان قزوین میکشاند و به همراه خواهرش آنها را زندانی میکرد.
یکی از آنها گفت: زن و شوهری جوان که در محله ما زندگی میکردند یک روز سراغ ما آمدند و گفتند دخترشان بیمار و در بیمارستان بستری شده است، اما، چون آنها مشغله کاری زیادی دارند نمیتوانند از او پرستاری کنند. آنها از ما خواستند که در ازای دریافت شبی ۲۰۰ هزارتومان هرشب در بیمارستان بمانیم و مواظب دختربچه باشیم. ما در حالی این کار را قبول کردیم که حتی اسم این زن و شوهر را هم بلد نبودیم و نمیدانستیم خانهشان کجا است.
فرماندار سبزوار درباره این حادثه گفت: بررسیهای اولیه نشان میدهد بین این افراد ارتباطی نبوده و فقط دو جوان ایجاد مزاحمت برای دو خانم داشتهاند و این فرد که منتظر فرزندش بوده با مشاهده این صحنه وارد عمل شده و به دفاع از خانم پرداخته است.
روزنامه جوان در واکنش به ماجرای کشف حجاب افسانه بایگان نوشت: از استوریها برمیآید که این مادربزرگها از اینکه در جوانیشان نتوانستند خودی نشان دهند مغموم و مغبون شدهاند و حالا سر پیری، معرکهگیری را رها نمیکنند.
بعد از دو سال متوجه شدم او وارد یک رابطه دیگر شده است. او از هرچه در اختیار من قرار میداد محرومم کرد و باعث شد دیگر نتوانم مثل سابق زندگی کنم، حتی وقتی اعتراض کردم مرا از کار اخراج کرد.
یکی از قضات جوان که به همراه همسر و نوزادش در شیرخوارگاه امام علی (ع) کرج حضور یافته بود، از رئیس قوه قضائیه خواست در گوش نوزادش اذان و اقامه قرائت کند.
خبرگزاری مهر
.
اجتماعی
. 1402/01/19
زن جوان گفت: «وقتی به خانه برگشتم، نمیدانستم باید موضوع را چطور با شوهرم مطرح کنم که آن مرد پیامک فرستاد و تقاضای ۳ هزار دلار کرد و من را تهدید به انتشار فیلمهای سیاه کرد. او متوجه شده بود که ما وضع مالی خوبی داریم و همه این نقشه را برای اخاذی از من کشیده بود.»
تیم جنایی در محل حادثه با جسد زن جوانی مواجه شدند که به طرز مشکوکی فوت کرده و آثار کبودی بر روی بدنش بر اثر جمود نعشی مشهود بود؛ بررسیهای تخصصی نیز نشان میداد متوفی بخاطر درد میگرن قرصهای استامینوفن مصرف میکرد.
صبح امروز یک جوان ۲۱ ساله وارد حریم ریلی ایستگاه میدان محمدیه شد اما با اقدام به موقع راهبر مترو، از مرگ نجات یافت.
خبرگزاری مهر
.
اجتماعی
. 1401/11/08
پسر مصدوم کلیپ فوق مجید نام دارد؛ پسری که به گفته خودش ۸ شبانهروز در همان وضعیت ظالمانه و بیرحمانه دست و پا بسته و فیتیلهپیچ قرار داشت و هر کسی که از راه میرسید او را به باد کتک میگرفت؛ از کمربند و شلاق گرفته تا تیزی تا آنجا که فقط به مرگ میاندیشید و فکر نمیکرد که روزی بتواند از دست آنها نجات پیدا کند.
در دقایق پایانی دیدار پرسپولیس برابر سپاهان در ورزشگاه آزادی اعلام یک پنالتی بازی را برای چند دقیقهای از جریان انداخت.
شب بیستم آبان، جوان گل فروش مشغول فروش گل هایش بود که ناگهان سروصدای عجیبی از گل فروشی به گوش رسید. رهگذران و کسبه محل در حالی به آن سوی میدان ابوطالب مشهد خیره شدند که نزاع هولناکی در گل فروشی رخ داده بود. در این میان، جوان ۲۸ سالهای که از دوستان گل فروش بود هدف ضربات متعدد چاقو قرار گرفت و نقش بر زمین شد.
مرد جوان گفت: من و فریبا از سالها پیش در یکی از شهرهای شرقی کشور با هم آشنا بودیم، اما نتوانستیم ازدواج کنیم. مدتی بعد هر دو با افراد دیگری ازدواج کردیم و به تهران آمدیم، اما دیگر از هم خبر نداشتیم. تا اینکه یک سال و نیم قبل دوباره همدیگر را دیدیم و سعی کردیم با رفت و آمد خانوادگی بیشتر به هم نزدیک شویم، اما شوهرش محمود متوجه ماجرا شد و ارتباط خانوادگی ما قطع شد.
دادستان ایلام گفت: ماجرای خودکشی این دختر خانم هیچ ارتباطی با اغتشاشات اخیر نداشته و ندارد و شایعاتی که مطرح میشود، نشأت گرفته از دروغ پردازیها و عنادورزیهای رسانههای معاند و دشمنان ایران اسلامی است.
با وجود اینکه این برای اولینبار نیست که آنتن زنده تلویزیون مورد هجوم قرار میگیرد، به نظر میرسد صداوسیما نتوانسته است امنیت پخش را تأمین کند. در عوض در یک خود سانسوری آشکار، هیچگونه اطلاعرسانی در خصوص این اتفاق منتشر نمیشود. خبرگزاری صداوسیما و باشگاه خبرنگاران جوان هم ترجیح دادهاند درباره هر چیزی بنویسند، غیر از ماجرای اتفاقی که در بخش خبری افتادهاست.
زن جوان گفت: از تماس شکوفه در آن ساعت روز فهمیدم که باز هم با یک مشکل حاد خانوادگی روبه رو شده است و مرا آخرین امید خود میداند تا مانند همیشه تاروپود از هم گسسته زندگی او را به یکدیگر گره بزنم، اما من با پاسخهایی کوتاه صحبت درباره زندگی اش را به فرصت دیگری موکول کردم و با قطع شدن تلفن صدای شکستن قلب او را نیز شنیدم و به همین دلیل استیکری با مفهوم شرمندگی و ناراحتی برایش فرستادم تا بدین گونه از قدیمیترین دوستم عذرخواهی کرده باشم.
ماجرای این پرونده جنایی از سپیده دم شنبه گذشته (بیست و ششم شهریور) در حالی آغاز شد که جوان ۳۳ سالهای به نام «فاروق» با پدرزنش تماس گرفت و به او گفت: «چند مرد ناشناس نقابدار به من و خواهرزاده ام (حسین – ک) در تاریکی شب حمله ور شدند که من با زیرکی وسرعت عمل خوب از چنگ آنها گریختم، اما خواهرزاده ام را محاصره کردند و او را به حدی کتک زدند که پیکر نیمه جانش در بیابانهای اطراف اسماعیل آباد رها شده است!
دکتر ضرغام حسیناحمدی، جراح قلب و رئیس بخش پیوند بیمارستان مسیح دانشوری گفت: در ساعت۱۱ چهارشنبهشب، اطلاع دادند که یک قلب در یزد آماده اهداست و طبق تصمیم اداره پیوند وزارت بهداشت و درمان، قلب به این بیمار ۳۷ساله تعلق پیدا کرده است. برای همین در کوتاهترین زمان، هماهنگیها انجام شد تا قلب توسط جت هوانیروز به تهران منتقل شود و از فرودگاه مهرآباد با بالگرد به بزرگراه ارتش برسد و در این مرحله توسط اورژانس کشوری به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شود. ما هم که در بیمارستان، بیمار را برای دریافت آماده کرده بودیم، عمل پیوند را انجام دادیم.
صحبتهای شیادی که با تهدید انتشار تصاویر خصوصی دخترجوان در فضای مجازی از او اخاذی میکرد را ببینید.
فرمانده انتظامی مشهد گفت: دو جوان که با رفتارهای نامتعارف و خطرناک، رانندگان عبوری را به ترس و وحشت انداخته بودند و رهگذران را به فرار وا میداشتند، ناگهان در محاصره نیروهای گشت خودرویی کلانتری طبرسی شمالی قرار گرفتند و به قصد فرار از چنگ پلیس به داخل پیاده رو گریختند، اما نیروهای انتظامی به تعقیب آنها ادامه دادند و پس از یک درگیری کوتاه، دستبندهای قانون را بر دستان راکب و ترک نشین موتورسیکلت حلقه زدند.
در پایان مراسم شبیهخوانی که جمعیت در حال ترک محل بودند فردی شیطنت کرده و ته مانده سیگار خود را بر روی قسمت شکم اسب خاموش میکند. اسب از شدت سوزش ته مانده سیگار، افسار خود را از دست مالک رها کرده و به سرعت شروع به تاختن میکند.
یکی از مربیان تیم ملی توضیحاتی در خصوص مرگ بوکسور جوان ارائه کرد.
تمامی حقوق این سایت متعلق به آیلوک میباشد. سایت مپ